حجاب اجباری در ایران: دلایل و زمینههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی
خودکشی یکی از مسائل اجتماعی و بهداشتی جدی در ایران است که به ویژه در بین جوانان، توجهات بیشتری را جلب کرده است. در زیر به بررسی عمیقتری از آمار و دلایل خودکشی جوانان در ایران میپردازم:
خط فقر در ایران به طور دقیق و مستمر تغییر میکند و به افراد ثروتمند از جمله نرخ تورم، سطح درآمد و هزینههای زندگی بستگی دارد. طبق آمارهای اخیر، خط فقر مطلق (حداقل درآمد مورد نیاز برای یک خانواده چهار نفره به حدود ۱۵ تا ۲۵ میلیون تومان در ماه تخمین زده شده است. با این حال، این مقدار ممکن است در سال های مختلف و بسته به شرایط اقتصادی تغییر کند.
بیارزشترین پول جهان، در حال حاضر، ریال ایران است. این وضعیت به دلایل مختلفی بستگی دارد که به بررسی آنها میپردازیم:
1. تورم بالا
ایران در سالهای اخیر با تورم بالایی مواجه بوده است. بر اساس گزارشها، نرخ تورم سالانه در ایران به بالای 40 درصد نیز رسیده است. این امر باعث کاهش قدرت خرید مردم و تضعیف ارزش پول ملی میشود.
2. تحریمها
تحریمهای بینالمللی، به ویژه از سوی ایالات متحده، تاثیر منفی زیادی بر اقتصاد ایران داشته است. این تحریمها موجب کاهش صادرات نفت و سایر کالاها، و همچنین محدودیت در دسترسی به بازارهای مالی جهانی شدهاند.
3. مشکلات اقتصادی
مشکلات ساختاری در اقتصاد ایران، از جمله فساد، سوء مدیریت، و وابستگی به نفت، به بحرانهای اقتصادی دامن زده است. این مسائل باعث ایجاد عدم اعتماد به ریال و سایر ارزهای داخلی میشود.
4. عدم ثبات سیاسی
بیثباتی سیاسی و اجتماعی نیز نقش مهمی در کاهش ارزش پول ملی دارد. نارضایتیهای اجتماعی و سیاسی میتواند بر اقتصاد تأثیر منفی بگذارد و موجب فرار سرمایهها از کشور شود.
5. نرخ برابری
به عنوان مثال، در سال 2023، نرخ برابری ریال ایران به دلار آمریکا به چندین هزار ریال رسید (حدود 40,000 ریال به 1 دلار). این وضعیت نشاندهنده ضعف شدید ریال نسبت به ارزهای دیگر است.
6. تاثیر روانی
بیاعتمادی عمومی به پول ملی و نگرانیها درباره آینده اقتصادی میتواند به دور باطلی منجر شود که در آن مردم به جای نگهداری پول در بانکها، به خرید ارزهای خارجی و کالاهای سرمایهای روی میآورند، که این خود باعث کاهش بیشتر ارزش ریال میشود.
نتیجهگیری
به طور کلی، این عوامل باعث شدهاند که ریال ایران در حال حاضر به عنوان بیارزشترین پول جهان شناخته شود. در شرایط کنونی، بسیاری از مردم به دنبال یافتن راههایی برای حفظ ارزش داراییهای خود از طریق سرمایهگذاری در ارزهای خارجی یا خرید کالاهای با ارزش هستند.
ریال ایران در سالهای اخیر به تدریج ارزش خود را از دست داده است، اما برخی نقاط عطف وجود دارد که در آنها این کاهش ارزش به طور خاص قابل توجه بوده است. به طور کلی، روند کاهش ارزش ریال به عوامل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مرتبط است. در زیر به تاریخهای مهم و شرایطی که باعث بیارزش شدن ریال ایران شد، اشاره میشود:
1. سالهای 1390 تا 1392 (2011 تا 2013)
تحریمهای بینالمللی: در این دوره، تحریمهای اقتصادی بر علیه ایران به شدت افزایش یافت. به ویژه تحریمها علیه صادرات نفت ایران و محدودیتهای بانکی به کاهش شدید ارزش ریال منجر شد. در سال 1391، نرخ دلار به 3,000 ریال رسید و به سرعت افزایش یافت.
2. سال 1397 (2018)
خروج ایالات متحده از برجام: در مه 2018، ایالات متحده از توافق هستهای (برجام) خارج شد و تحریمهای جدیدی را علیه ایران اعمال کرد. این رویداد به بحران اقتصادی و کاهش شدید ارزش ریال منجر شد. در این زمان، نرخ دلار به حدود 60,000 ریال نیز رسید.
3. سال 1400 (2021) و 1401 (2022)
افزایش نرخ تورم: در این سالها، ایران با نرخ تورم بسیار بالایی مواجه بود، که باعث کاهش بیشتر قدرت خرید و ارزش ریال شد. در این دوره، ارزش ریال به طرز چشمگیری کاهش یافت و از 30,000 ریال به 40,000 ریال به ازای هر دلار عبور کرد.
4. سال 1402 (2023)
تداوم بحران اقتصادی: در این سال، وضعیت اقتصادی ایران بهبود نیافته و نرخ برابری ریال نسبت به دلار به حدود 40,000 ریال رسید و همچنان در بین کشورهای دیگر به عنوان بیارزشترین پول جهان شناخته میشود.
نتیجهگیری
به طور کلی، بیارزش شدن ریال ایران یک فرآیند تدریجی است که به عوامل مختلفی از جمله تحریمها، بحرانهای اقتصادی، و عدم ثبات سیاسی وابسته است. به همین دلیل، نمیتوان یک تاریخ مشخص را به عنوان آغاز بیارزش شدن ریال ایران تعیین کرد، بلکه این وضعیت نتیجه چندین سال بحرانهای پیدرپی است.
دولتها به طور مستقیم نمیتوانند ارزش پول را بالا ببرند، اما میتوانند از طریق سیاستهای اقتصادی و پولی خود بر روی ارزش پول تأثیر بگذارند. در زیر به چند روش اشاره میشود که دولت میتواند از آنها برای افزایش ارزش پول استفاده کند:
1. سیاستهای پولی: بانک مرکزی میتواند نرخ بهره را افزایش دهد. افزایش نرخ بهره باعث جذب سرمایهگذاران خارجی میشود و ارزش پول ملی را افزایش میدهد.
2. کنترل تورم: کاهش نرخ تورم از طریق سیاستهای مالی و پولی میتواند به افزایش قدرت خرید و ارزش پول کمک کند.
3. تعادل در تراز تجاری: اگر یک کشور صادرات بیشتری نسبت به واردات داشته باشد، تقاضا برای پول آن کشور افزایش مییابد و ارزش آن بالا میرود.
4. ایجاد ثبات اقتصادی: افزایش ثبات اقتصادی و سیاسی کشور میتواند اعتماد سرمایهگذاران و مصرفکنندگان را جلب کند و به تقویت ارزش پول کمک کند.
5. کاهش بدهی عمومی: مدیریت صحیح بدهیهای عمومی و کاهش آن میتواند اعتماد به ارزش پول ملی را افزایش دهد.
بنابراین، اگرچه دولت به طور مستقیم نمیتواند ارزش پول را بالا ببرد، اما با استفاده از سیاستهای مناسب میتواند بر روی ارزش آن تأثیر بگذارد.
، در سالهای اخیر ارزش پول ملی ایران (ریال) به دلیل چندین عامل اقتصادی و سیاسی کاهش یافته است. این عوامل شامل موارد زیر است:
1. تحریمها: تحریمهای اقتصادی، بهویژه از سوی ایالات متحده، باعث کاهش صادرات نفت و دیگر کالاها شده و این امر به کاهش درآمدهای ارزی کشور و به تبع آن کاهش ارزش ریال انجامیده است.
2. تورم بالا: نرخ تورم در ایران بهطور مداوم بالا بوده است که موجب کاهش قدرت خرید مردم و تضعیف ارزش پول ملی شده است.
3. مدیریت نادرست اقتصادی: سیاستهای ناپایدار اقتصادی و عدم برنامهریزی مؤثر در مدیریت منابع مالی و ارزی، منجر به ناپایداری ارزش پول شده است.
4. تراز تجاری منفی: واردات بیشتر از صادرات، موجب کاهش تقاضا برای ریال و تضعیف آن شده است.
5. عدم اعتماد عمومی: بیثباتی سیاسی و اقتصادی باعث کاهش اعتماد مردم به ریال و تمایل آنها به نگهداری ارزهای خارجی شده است.
کاهش ارزش پول ملی آثار متعددی بر اقتصاد کشور دارد، از جمله افزایش قیمت کالاها و خدمات، کاهش سطح زندگی و افزایش نارضایتی عمومی. برای مقابله با این مشکلات، نیاز به سیاستهای اقتصادی جامع و مؤثر وجود دارد.
نرخ بیکاری رسمی در ایران، طبق گزارشها، اخیراً به ۷.۵ درصد کاهش یافته است، اما این رقم ممکن است منعکسکننده واقعیت نباشد. بسیاری از جویندگان کار به دلیل کمبود فرصتهای شغلی از جستجوی کار منصرف شدهاند، که این موضوع کاهش ظاهری بیکاری را توضیح میدهد. اگر این افراد همچنان در جستجوی کار بودند، نرخ بیکاری واقعی به مراتب بالاتر، شاید حدود ۱۸ درصد، تخمین زده میشد. در میان زنان و فارغالتحصیلان، نرخ بیکاری بسیار بیشتر است و تنها ۱۱.۴ درصد از زنان در نیروی کار حضور دارند.
ندارم حقِ قلم، بر کاغذی که نیست
صدای من خموش است، لب بسته و گریست
به دفترم نشسته اما دستِ خالیام
نه حرف دارم و نه اجازهٔ گفتوگو و زیست
قلم به بند و فکر به زنجیر میکشد
هر واژه خسته میشود و در قفس گریست
میخواهم از جهانِ درونم سخن کنم
اما زبان شکسته و دیوارها ضخیم است
هر بیت چون پرنده در حسرتِ پریدن
در بندِ سردِ سینهام اسیر و در حریم است
خوابیدهام به سایهٔ سطرهای ناتمام
چگونه بنویسم؟ که پرواز کردهایم ولی... نیست
از آهِ دل شکسته به هر جا ردی نیست
که هر سطر بازتابِ صدای بسته و گریست
هر واژه در گلویم از اندوه جان سپرد
چشمانم از غبار سکوتی عمیق، بیفروغ و گشت
میخواهم از طلوع و امیدی که دور نیست
بنویسم، از بهاری که سبز و پر ز نور نیست
اما قلم به زنجیر و دفترم تهی
در محضرِ نگاه قضاوت، صبور نیست
شب تا سحر درون دلم جنگ میکند
افکار خسته، بیهدف و بی عبور نیست
آیا شبی رسد که قلم باز جان بگیرد؟
آیا سحر دمی که این شب سیاه را شکست؟
تا آن زمان که شعر مرا هم قفس کند
تا آن زمان که دفتر و دستم پر از شکست
بگذار خاموشی شوم، بیصدا و حرف
بگذار این قلم به نهایتِ خویش رخت ببست
باشد که روزی آید و از این قفس رها
با بالهای بسته دوباره رسم پر کشید
روزی که شعرها همه آزاد و بیریا
بر سطرهای روشنِ خورشید، سرکشید
از زمان انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ تا به امروز، تعداد و اطلاعات مربوط به اعدامها در ایران همیشه یکی از موضوعات حساس و بحثبرانگیز بوده است. آمار دقیق و رسمی از تعداد اعدامها به طور عمومی در دسترس نیست، زیرا جمهوری اسلامی به صورت عمومی اطلاعات کامل در این زمینه منتشر نمیکند. با این، بر اساس گزارشهای منتشر شده توسط سازمانهای حقوق بشری و نهادهای بینالمللی، برخی از این تعداد وجود دارد.
آیتالله احمد علمالهدی، امام جمعه مشهد و عضو مجلس خبرگان رهبری، دیدگاههای خود را در مورد زنان و خانواده بر مبانی اسلامی و سنتهای مذهبی ایران مطرح میکند. او به طور کلی بر نقش زنان سنتی و مذهبی در جامعه تاکید دارد و از رعایت حجاب و حفظ ارزشهای خانواده حمایت میکند. برخی از دیدگاه های او به شرح زیر است
مجازات اعدام در ایران یکی از موضوعات پیچیده و جنجالی است که در ابعاد مختلف اجتماعی، سیاسی و حقوق بشری قابل بررسی است. در ادامه به جزئیات بیشتری در این زمینه میپردازم:
بنیاد برتلزمن (Bertelsmann Stiftung) به عنوان یکی از بزرگترین و تأثیرگذارترین بنیادهای غیرانتفاعی در آلمان و اروپا، با هدف ارتقای کیفیت زندگی و بهبود جامعه از طریق تحقیق، توسعه و اجرای پروژههای اجتماعی و فرهنگی فعالیت میکند. در ادامه، توضیحات دقیقتری درباره این بنیاد ارائه میشود.
ماده ۲۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر یکی از مهمترین مواد این اعلامیه است که به حق هر انسان برای زندگی با کیفیت و استانداردی مناسب اشاره دارد. این ماده بهویژه در زمینه تأمین نیازهای اساسی، حمایت اجتماعی، و مراقبت از مادران و کودکان اهمیت دارد. در ادامه به شرح بیشتری از ابعاد مختلف این ماده میپردازیم:
حق برائت یا اصل برائت به این معناست که هر فردی تا زمانی که جرم او توسط یک مرجع قضایی صالح و با رعایت تمامی اصول و مراحل قانونی به اثبات نرسیده باشد، بیگناه تلقی میشود. این اصل یکی از مهمترین اصول حقوق بشری و قضایی است که در نظامهای حقوقی سراسر جهان پذیرفته شده است و در بسیاری از اعلامیهها و قوانین بینالمللی نیز تصریح شده است. در ادامه، به جنبههای مختلف این اصل میپردازیم.
تبعیض جنسیت، زخمی دیرینه
مانده در عمق دلها، همچون کینه
زن در حصار، از آزادی جدا
در سایهی رنج، تنها و بیصدا
مردان به قدرت، زن را اسیر خواست
این رسمِ کهنه، به جانها شکستهاست
آیا سزاوار است این درد و رنج؟
این نابرابری، این ظلم و گنج؟
زن همچو گل در بهار زندگی
درخشنده در مهر و عشق و بندگی
حقش برابر، در هر نقش و مقام
نه کمتر از مرد، نه کمقدر و نام
اما چه شد که در طول این زمان
بسته شد بر او، بالِ پرواز جهان؟
با کار و رنج، در پشتِ پردهها
با چشم بسته، در پیچِ جادهها
چرا تبعیض؟ چرا این فاصلهها؟
زن و مرد هردو انسان و همصدا
هر دو به یکسان، در این چرخ گردون
حقِ آزادی و پرواز در افقِ خون
زمانه تغییر میخواهد از دل
تا برابری شود جاری چون گل
زن حق دارد، که آزاد و سرفراز
در آغوشِ جهان، با شور و آواز
ای انسان، برخیز و چشم باز کن
این فرق بیهوده، این را راز کن
زن و مرد، همبال و هممسیر
در جادهی عدل، همراه و دلپذیر
روزی رسد که تبعیض بشکند
این دیوارهای سخت فرو بپاشند
هر دل با مهر و عدالت همصدا
که زن و مردند، یکی در حق و بها
انسانیت اصل است، نه جنس و رنگ
با هم بسازیم این جهان بههنگ
هر زن چون ستارهای در آسمان
برابری حق اوست در این جهان
حقوق زنان از مهمترین مباحث حقوق بشر است که در طول تاریخ با چالشهای فراوانی روبرو بوده است. این حقوق شامل حقوق مدنی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی زنان میشود و هدف آن فراهم کردن برابری فرصتها و مشارکت کامل زنان در تمامی جنبههای زندگی اجتماعی است. در این مقاله، به بررسی تاریخچه، تحولات و چالشهای حقوق زنان پرداخته و به نقش جنبشهای حقوق زنان در بهبود وضعیت زنان در جوامع مختلف اشاره خواهیم کرد
حق زندگی بهعنوان یکی از اساسیترین حقوق انسانی در نظریه حقوق بشر، به این معنا است که هر انسان صرف نظر از قومیت، نژاد، دین، جنسیت یا موقعیت اجتماعی، از حق حیات برخوردار است. این حق شامل محافظت از زندگی در برابر تهدیدات مستقیم مانند قتل یا خشونت، و همچنین شرایط غیرمستقیم مانند فقر یا بیماریهایی است که میتوانند بهطور سیستماتیک جان انسانها را به خطر بیندازند. در اینجا توضیحات بیشتری در رابطه با اهمیت و ابعاد مختلف حق زندگی ارائه میدهم:
رعایت نشدن حقوق کارگران در ایران دلایل متعددی دارد که به عواملی اقتصادی، اجتماعی و قانونی برمیگردد. برخی از مهمترین دلایل این مسئله عبارتاند از:
نقض حقوق بشر در ایران موضوعی پیچیده و نگرانکننده است که شامل مسائل مختلفی از جمله محدودیتهای آزادی بیان، حق تجمع، و حقوق اقلیتها میشود. گزارشهای سازمانهای حقوق بشری حاکی از آن است که حکومت ایران با سرکوب مخالفان، دستگیریهای خودسرانه و عدم رعایت حقوق زندانیان، نقضهای جدی در این زمینه دارد.
علاوه بر این، اقلیتهای قومی و مذهبی مانند کردها، بهاییها و اهل تسنن نیز با تبعیض و نابرابری مواجه هستند. همچنین، محدودیتهای شدیدی بر فعالیتهای رسانهها و فضای مجازی وجود دارد. این مسائل به شدت بر زندگی روزمره مردم تأثیر میگذارد و انتقادات بینالمللی را به دنبال داشته است.
مردم سیستان و بلوچستان با چالشهای پیچیدهای دست و پنجه نرم میکنند که هر یک بر کیفیت زندگی آنها تأثیر میگذارد. به تفکیک، مشکلات عمده شامل موارد زیر است:
نسرین شاکرمی، فعال حقوق بشر و از مدافعان حقوق زنان، به دلیل فعالیتهای خود در زمینه حقوق بشر و اعتراض به نقضهای مکرر آن در ایران، بازداشت شده است. او بهویژه در خصوص حقوق زنان و آزادیهای فردی فعالیتهای زیادی کرده و در اعتراضات مختلف حضور داشته است.
شاکرمی بخشی از جنبشهای اجتماعی است که به دنبال حقوق برابر برای زنان و مبارزه با خشونت و تبعیض است. او در چندین نهاد حقوق بشری فعالیت کرده و با رسانهها درباره نقض حقوق بشر در ایران گفتوگو کرده است. شاکرمی به دلیل فعالیتهایش، بارها مورد تهدید و بازداشت قرار گرفته و زندان را تجربه کرده است.
بازداشت او در پی اعتراضات ۱۴۰۱ به دنبال فوت مهسا امینی، به اوج رسید. در این دوره، بسیاری از فعالان حقوق بشر، بهویژه زنانی که علیه حجاب اجباری و سیاستهای سرکوبگرانه حکومت شعار میدادند، هدف سرکوب شدید قرار گرفتند. شاکرمی به خاطر شرکت در این اعتراضات و همبستگی با دیگر معترضان، بازداشت و به اتهامهای مختلفی متهم شد.
بازداشت شاکرمی واکنشهای متعددی را به دنبال داشت. نهادهای حقوق بشری مانند عفو بینالملل و دیدهبان حقوق بشر، با صدور بیانیههایی، خواستار آزادی او و دیگر فعالان زن شدند. این نهادها همچنین به نقض مستمر حقوق بشر و آزادیهای مدنی در ایران اشاره کردند و از جامعه جهانی خواستند تا فشارها بر حکومت ایران را افزایش دهد.
وضعیت نسرین شاکرمی و دیگر فعالان حقوق بشر نشاندهنده شرایط دشوار در ایران برای افرادی است که به دنبال تغییرات اجتماعی و سیاسی هستند. بازداشتهای مکرر و سرکوب فعالان، تأثیر منفی بر جنبشهای اجتماعی و امید به اصلاحات در کشور گذاشته است.
این وضعیت نشاندهنده نیاز به توجه بیشتر جامعه جهانی به مسائل حقوق بشر در ایران و حمایت از فعالانی چون شاکرمی است.
نظر نهادهای حقوق بشر جهانی درباره نسرین شاکرمی و وضعیت کلی حقوق بشر در ایران بهطور عمده نگرانکننده است. سازمانهای بینالمللی مانند عفو بینالملل و دیدهبان حقوق بشر، بازداشت او و دیگر فعالان را بهعنوان نمونهای از سرکوب سیستماتیک حقوق بشر در ایران تلقی میکنند.
سرکوب آزادی بیان: این نهادها به نقضهای مکرر آزادی بیان و حق تجمع اشاره میکنند و بر این باورند که فعالان اجتماعی و حقوق بشری بهدلیل فعالیتهای خود تحت فشار و تهدید قرار دارند.
محاکمات ناعادلانه: نهادهای حقوق بشر بر این نکته تأکید دارند که محاکمات این فعالان معمولاً عادلانه نیست و از حقوق قانونی آنها بهطور جدی نقض میشود.
وضعیت زندانها: شرایط نگهداری زندانیان سیاسی، بهویژه در مورد زنانی چون شاکرمی، بهعنوان غیرانسانی و غیرقابل قبول توصیف میشود.
فشارهای بینالمللی: این نهادها خواستار اقدامهای جدی از سوی جامعه جهانی برای فشار بر ایران بهمنظور رعایت حقوق بشر و آزادی فعالان شدهاند.
بهطور کلی، نظرات نهادهای حقوق بشر جهانی بر لزوم حمایت از فعالان و نیاز به اصلاحات بنیادین در نظام حقوق بشر در ایران تأکید دارد.
رفراندوم (همهپرسی) به معنای فرایند رأیگیری عمومی است که در آن مردم درباره یک موضوع خاص، معمولاً تغییرات در قانون یا سیاستهای مهم، نظر خود را اعلام میکنند. این فرایند میتواند به شکلهای مختلفی برگزار شود، از جمله:
رفراندومها ابزاری مهم برای ایجاد ارتباط بین مردم و دولتها هستند و میتوانند به تغییرات قابل توجهی در سیاستها و قوانین منجر شوند.
در ایران، رفراندوم به عنوان یک ابزار دموکراتیک بهندرت برگزار میشود و این موضوع به دلایل مختلفی مرتبط است:
ساختار سیاسی: نظام جمهوری اسلامی ایران بر اساس ولایت فقیه بنا شده و تصمیمات کلیدی معمولاً در دست نهادهای بالا مانند رهبری و شورای نگهبان است.
نگرش به دموکراسی: در برخی موارد، مقامات به این باورند که نیاز به رأیگیری عمومی برای تصمیمات مهم وجود ندارد و آنها میتوانند بهعنوان نمایندگان مردم عمل کنند.
تجربههای گذشته: در برخی مواقع، تجربه برگزاری رفراندومها (مانند رفراندوم ۱۳۵۸) به نگرانیهایی از نظر امنیتی و سیاسی منجر شده و به همین دلیل رفراندومهای دیگر کمتر برگزار شدهاند.
محدودیتهای قانونی: قوانین و مقررات فعلی ممکن است مانع از برگزاری رفراندومهای بیشتر شوند و شرایط خاصی برای این نوع رأیگیریها تعیین کرده باشند.
این عوامل موجب میشوند که رفراندوم در ایران بهعنوان یک ابزار رایج برای مشارکت عمومی کمتر دیده شود
مخالفت جمهوری اسلامی ایران با برگزاری رفراندوم به چند دلیل اصلی مرتبط است:
نگرانی از بیثباتی: مقامات میترسند که رفراندومها منجر به بیثباتی سیاسی یا اجتماعی شوند و ممکن است نتایج غیرمنتظرهای داشته باشند که به چالشکشی نظام منجر شود.
حفظ قدرت: رفراندوم میتواند به چالشکشیدن مشروعیت نظام و تصمیمات مقامات منجر شود و به همین دلیل، ممکن است مقامات تمایلی به برگزاری آن نداشته باشند.
سیاستهای امنیتی: در شرایط خاص، برگزاری رفراندوم میتواند به عنوان تهدیدی برای امنیت ملی تلقی شود و مقامات ترجیح میدهند که تصمیمات را بدون رأیگیری عمومی اتخاذ کنند.
فقدان فرهنگ دموکراتیک: برخی مقامات به این باورند که جامعه ایران هنوز به اندازه کافی آماده برای استفاده از ابزارهای دموکراتیک مانند رفراندوم نیستند و این موضوع به نداشتن اعتماد به نفس اجتماعی و سیاسی مربوط میشود.
این عوامل باعث میشوند که جمهوری اسلامی تمایلی به برگزاری رفراندوم به عنوان یک ابزار دموکراتیک نداشته باشد.
کارشناسان حقوق بشر درباره نبود رفراندوم در ایران نظرات متنوعی دارند که به چند نکته کلیدی اشاره میکنند:
حق تعیین سرنوشت: بسیاری از کارشناسان بر این باورند که عدم برگزاری رفراندوم، نقض حق مردم برای تعیین سرنوشت خود و مشارکت در فرآیندهای سیاسی است.
مشارکت عمومی: نبود رفراندوم به معنای محدودیت در مشارکت عمومی و عدم امکان ابراز نظرات و خواستههای مردم است. این موضوع میتواند به نارضایتی اجتماعی منجر شود.
شفافیت و مسئولیتپذیری: رفراندوم میتواند ابزاری برای افزایش شفافیت و مسئولیتپذیری دولت باشد. کارشناسان معتقدند که برگزاری رفراندوم میتواند به تقویت اعتماد عمومی به نهادهای دولتی کمک کند.
تجربههای جهانی: بسیاری از کشورها از رفراندوم به عنوان ابزاری برای حل مسائل مهم و حساس استفاده میکنند. کارشناسان حقوق بشر تأکید میکنند که عدم استفاده از این ابزار در ایران، میتواند به انزوا و عدم تعامل مثبت با جامعه بینالمللی منجر شود.
سرکوب و محدودیتها: نبود رفراندوم میتواند نشاندهنده سرکوب آزادیهای مدنی و سیاسی باشد، که خود به نقض حقوق بشر میانجامد.
بهطور کلی، کارشناسان حقوق بشر بر این باورند که برگزاری رفراندوم میتواند به بهبود وضعیت حقوق بشر و دموکراسی در ایران کمک کند.
جمهوری اسلامی به دلایل مختلفی اجازه نمیدهد گزارشگران سازمان ملل به کشور سفر کنند. یکی از این دلایل نگرانی از انتقادها و گزارشهای منفی در مورد وضعیت حقوق بشر و مسائل سیاسی است. همچنین، دولت ممکن است بخواهد کنترل بیشتری بر روایتها و اطلاعاتی که در مورد کشور منتشر میشود، داشته باشد. این اقدام میتواند به نوعی تلاش برای حفظ اعتبار بینالمللی و نشان دادن قدرت سیاسی باشد.
به نام دین، راهی از نور و روشنایی،
پیامی از عشق، و آزادگی و صفایی.
در دل تاریکیها، امیدی تازه میروید،
ولی دزدی در سایه، در کمین نشسته میپویید.
چشمانش درخشان، لبخندی فریبنده،
از قولی بهشتی، وعدههای بیپاینده.
دست در دست حق، نیتهای شومش را پنهان،
از دل ایمان میدزدد، میگردد با تزویر و توهین و نیرنگ.
در کوچههای تاریک، نام دین بر لب،
اما در پس آن، رازهایی که در دلهره پنهان است.
بسیاری فریب خورده، در جستجوی راهی راست،
در اوهام باطل، نشانهای از عشق و صداقت پدیدار نیست.
دزدان با ریا، به نام دین به میدان میآیند،
با کلامی شیرین، به سراغ دلها میروند.
شعارهای زیبا، اما با نیتهای پلید،
در پس چهرههای موجه، دلسردی و ترسید.
ای خالق محبت، به ما بینش عطا کن،
تا دینی واقعی، از دلهامان برپا کنیم.
بگذار صدای حق، از دلها برخیزد،
دین را از دزدی، با عشق و صداقت بیامیزد.
از عمق جان، فریاد برآوریم،
که دینی راستین، به راه راست رهنمونیم.
چشمها را بگشاییم، دلها را روشن کنیم،
در این مسیر دشوار، با هم بایستیم و بجنگیم.
پس بیایید با هم، در پی حقیقت باشیم،
دین را زینت دهیم، با عشق و آشتی راستین.
دزدی را در جستجوی خویش، بشناسیم و بزداییم،
تا در سایهٔ نور، حقیقت را پیدا کنیم.
ایران به دلیل کمبود منابع آبی و نیاز به مدیریت بهتر آب، در سالهای اخیر به ساخت سدهای متعدد روی آورده است. این سدها در تأمین آب برای کشاورزی، شرب و تولید برق نقش مهمی دارند، اما در عین حال، عوارض زیستمحیطی قابل توجهی نیز دارند.
در دل تاریکی، نوری میتابد
زبان آزاد، حقیقت را میسازد
فریادها، طنینهای دلخواه
به دنیای خاموش، صدای نوا میآورد
بگذار بگوییم، بگذار بنویسیم
هر چه در دل داریم، آزاد بگوییم
آزادی بیان، زینت وجود
چشمهای از روشنایی در کوهستان دود
چنگ بر کلام، زنجیرها بشکن
به آسمان برسان صدای دلها را.
زندانیان سیاسی زن، به ویژه در جوامع تحت سرکوب، با چالشهای زیادی مواجه هستند. آزار و اذیت آنها در زندان، نه تنها نقض حقوق بشر است، بلکه به شکلگیری شرایط وخیمتری برای آنها منجر میشود. در این مقاله، به بررسی این مسئله و پیامدهای آن خواهیم پرداخت.
آپارتاید جنسیتی در ایران به معنای تبعیض سیستماتیک علیه زنان است که در قوانین و فرهنگ جامعه نمود پیدا میکند. یکی از جنبههای بارز این تبعیض، مسأله دیه است. طبق قانون، دیه یک مرد برابر با دو برابر دیه یک زن تعیین شده است. این مسأله به این معناست که در موارد قتل یا آسیبهای جسمانی، ارزش جان و حیثیت زنان نادیده گرفته میشود و بهطور قانونی کمتر از مردان در نظر گرفته میشوند.
آپارتاید جنسیتی یعنی در جمهوری اسلامی حق طلاق به عنوان یک القاعده(عمل حقوقی یک طرفه) به طور یک جانبه انحصاری به مردان داده شده است.
یه این معنا که مرد می تواند با اجرای صیغه طلاق ، بدون نیاز به موافقت یا دلایل خاص از سوی همسرش،به طور یک جانبه رابطه ی زناشویی را خاتمه بدهد.
در مقابل زنان برای دریافت طلاق باید با فرآیند های پیچیده تری مواجه شوند ودر بسیاری از موارد باید دلایل خاصی را برای در خواست طلاق ارائه دهند. این نابرابریدر حقوق زنان،زنان را در موقعیتی آسیب پذیر قرار می دهد و آزادی استقلال آن ها را در انتخاب مسیر زندگی شان به شدت محدود می کند.
زنان تنها در شرایط خاصی مانند غیبت طولانیمدت شوهر، عدم تأمین نفقه، یا مشکلات جدی در زندگی مشترک میتوانند درخواست طلاق کنند. همچنین، زنان میتوانند از طریق "وکالت در طلاق" این حق را از شوهر خود دریافت کنند، اما این مسأله نیاز به توافق و امضای مرد دارد.
این وضعیت به نگرانیها در مورد حقوق زنان و برابری جنسیتی دامن میزند و نقدهایی را در جامعه و از سوی سازمانهای حقوق بشر به همراه دارد.
آپارتاید جنسیتی یعنی وقتی پدری بخاطر مسائل ناموسی دست به قتل دخترش میزند و در مراسم خاکسپاری او حاضر می شود عده ای نه تنها او را محکوم نمیکنند،بلکه به عنوان نمادی از غیرت و ناموس پرستی او را تحسین میکنند .این رفتار نشان دهنده ی عمیق ترین لایه های تبعیض جنسیتی در فرهنگ و اجتماع است.
آپارتاید جنسیتی یعنی زمانی که زنی مورد خشونت و تجاوز قرار میگیرد جامعه به جای آنکه در کنار قربانی بایستد و از او حمایت کند اورا محکوم میکند.
جامعه ای که انگشت اتهام را به سوی قربانی نشانه میگیرد و میگوید خودت در این ماجرا مقصر بوده ای پوششت مناسب نبوده و رفتار و گفتارت باعث برخورد اشتباه شده.
و به جای اینکه درد هایت را مرهم بگذارد آن ها را عمیق تر میکند و با قضاوت های نا عادلانه و نگاه های سنگین، این قربانی است که باید پاسخگوی اعمال متجاوز باشد.
https://youtube.com/shorts/fQ-EeZ4rhFI?si=5gjd_9V7xDafuWlZ شاه رفته مملکت شاپور می خواهد چه کار