زن...
چقدر این کلمه را دوست دارم، چقدر این واژه بوی زندگی میدهد، بوی مادر، بوی عشق، بوی مهربانی. اما چقدر تلخ است وقتی که این واژه، که باید مقدس باشد، به نماد درد و رنج تبدیل میشود. زنانی که در تاریکی شب، در تنهایی خود، بغضهایشان را قورت میدهند، که در پسِ لبخندهای ظاهریشان هزاران داستان نگفته پنهان شده است. زنانی که جسمشان دردی را تحمل میکند که کلمات قادر به توصیف آن نیستند، روحشان شکسته، دلشان خسته، و چشمهایشان دیگر نور امید را نمیشناسد.
این زنان، قربانی نیستند؛ آنها جنگجویانی هستند که در میدان جنگی نابرابر گرفتار شدهاند. آنها هر روز با سایههای سیاه گذشتهشان دست و پنجه نرم میکنند، هر شب کابوسهایی را میبینند که هیچگاه از ذهنشان پاک نمیشود. آنها میترسند، اما همچنان ادامه میدهند. آنها زخمی هستند، اما هنوز نفس میکشند. آنها میخواهند فریاد بزنند، اما ترس از نگاههای سرزنشگر، صدایشان را در گلو خفه میکند.
دردشان را در نگاهشان میتوان دید، در لرزش انگشتانی که میخواهند حقیقت را روی کاغذ بنویسند اما جرات ندارند. جامعهای که باید پناه باشد، خود تبدیل به قاضی بیرحمی شده که با انگشتهای اتهام، جای زخمهایشان را عمیقتر میکند. چقدر دردناک است که زنان، برای حفظ آبرو، برای محافظت از خانواده، برای اجتناب از قضاوتهای سنگین، سکوت را انتخاب میکنند. اما تا کی؟ این سکوت، بوی خون میدهد، بوی اندوه، بوی مرگی تدریجی. زنانی که روزها راه میروند، میخندند، زندگی میکنند، اما در درونشان چیزی مرده است. قلبشان تکهتکه شده، اعتمادشان به جهان فرو ریخته، و روحشان به اسارت گرفته شده است.
اما این زنان، قویتر از آن چیزی هستند که دنیا تصور میکند. آنها روزی برخاسته و سکوتشان را خواهند شکست. روزی فرا خواهد رسید که دیگر هیچ زنی از ترس، دهانش را نبندد. روزی که دستهای لرزانشان برای دفاع از خود محکمتر خواهد شد، روزی که هیچکس نخواهد توانست بر جسم و روح آنها چیره شود. آن روز، دنیا رنگی دیگر خواهد داشت.
به امید روزی که هیچ زنی در سایهی ترس زندگی نکند، که هیچ چشمی از رنج پر نشود، که هیچ دختری در دل شب، اشکهای بیصدایش را روی بالش نریزد. به امید روزی که دیگر هیچ زنی مجبور نباشد سکوت کند و در برابر بیعدالتی سر خم کند. روزی که قصههایشان، دیگر روایتهای غمگین نباشد، بلکه حماسههایی از رهایی و قدرت باشند.
ای زن، تو آتش خاموششدنی نیستی. تو در تاریکیها نخواهی ماند. فریادت روزی دنیا را خواهد لرزاند و تو، همانگونه که همیشه بودهای، پرچمدار عشق و امید خواهی ماند.
#با_هم_قوی_تریم #سکوت_را_بشکنیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر