برای دوری از گشتارشاد مسیرمان را تغییر میدهیم»راننده اتوبوس بهم گفت که خانم گشت ایستاده نرو، بازداشت میکنند. مجبور شدم مسیر خودم را عوض کنم، من چون تجربه بساط پهن کردن در کنار خیابان را داشتم، چندبار مکان خودم را برای دستفروشی تغییر دادم که با گشت مواجهه نشوم.»
دریا ۳۰ ساله که در غرب تهران دستفروشی میکند، از شرایطی میگوید که شهروندان برای در امان ماندن زنان از گشت ارشاد، به آنها محل استقرارشان را اطلاع میدهند و او هم ناچار بهجای عبور از مسیر معمول همیشگی، مسیر دیگری را برای رفت و آمد انتخاب کند.
بر اساس روایاتی که به دست ما رسیده، به نظر میرسد همدلی بین شهروندان در این زمینه، بهخصوص مردان با زنان بیشتر شده است.
سارا کریمی ۲۶ ساله از مهاباد هم به همین تغییر مسیرها اشاره میکند. او میگوید در مهاباد گشت ارشاد تنها مدت محدودی حضور دارد. او با خودرو از مسیرهایی که دوربین دارد عبور نمیکند: «گاهی از کوچهها میروم که مسیر طولانیتر میشود و یا در برخی خیابانها که میدانم دوربین دارد، نورگیر جلوی شیشه را پایین میکشم که صورتم دیده نشود.»
مهرناز٬ ۳۹ ساله است و در شیراز زندگی میکند.
او با یک پیراهن شومیز٬ شلوار و بدون همراه داشتن شال یا روسری به خیابان میرود: «داشتن شال دور گردن یعنی آمادهام تا اگر کسی به حجابم گیر داد آن را را سرم کنم». نگاهها در شیراز برای مهرناز آزار دهنده نیست. هر چند میگوید مسیر رفت و آمدش را در شهر «حساب شده» تعیین میکند.
تغییر مسیر حرکت در سطح شهر یا تصمیم به رفتن یا نرفتن به مکانهایی مانند بانک و ادارههای دولتی که نیاز به حجاب کامل دارند، هزینههایی هستند که این زنان در زندگی روزمرهشان برای پوشش اختیاری میپردازند. البته این گروه از زنان به دلیل داشتن شغل خصوصی و برخورداری از رفاه نسبی امکان نرفتن به ادارههای دولتی را دارند.
شادی در کرج، یکی دیگر از زنانی که با او صحبت کردیم، پیش از بیرون رفتن از خانه به مدل لباسی که میخواهد بیرون بپوشد فکر میکند و مسیر حرکتش را مرور میکند. هدف او از پیدا کردن لباس مناسب، راهی است تا بتواند ضمن حفظ آزادی روزمره به مشکل هم بر نخورد.
شادی که ۳۷ سال دارد، میگوید اکثر مواقع مناطقی را برای بیرون رفتن و خرید انتخاب میکند که میداند «گشت ارشاد یا آدمهای مذهبی و حکومتی کمتر هستند».
شادی و مهرناز، زنانی از طبقه متوسط جامعه با مشاغلی آزاد هستند که محدودیتهای قوانین ادارههای دولتی را ندارند.
تلاش روزمره زنان برای حق پوشش انتخابی، یک روی دیگر هم دارد: فساد. رضا وکیل ۴۰ ساله و ساکن تهران از وجود فساد در سیستمهای اداری و فشار بر زنان با ما صحبت کرده است.
این وکیل از زنانی میگوید که برای راهنمایی جهت خلاص شدن از پروندهای که در دادسرای ارشاد برای عدم رعایت حجاب یا توقیف خودرو دارند به دفتر او مراجعه میکنند: «در دادسرا یکی به موکلم گفته بود روزی که قاضی شعبه مرخصی است به تو زنگ میزنم تا بیایی و پرونده را بدهیم شعبه کناری که رییس شعبه با یک جریمه نقدی سبک پرونده را مختومه و ماشین را آزاد کند. چون یکی از قضات مجتمع قضایی ارشاد خیلی سختگیر است.»
علاوه بر این موارد، در روند قضایی، «سو استفاده از اطلاعات شخصی زنان» هم اتفاق میافتد.
این وکیل میگوید٬ «در مواردی مدیران دفتر و کارمندان دادگستری شماره تلفن خانمها را به بهانه کمک می گیرند و تا حل شدن مشکل کلی با طرف لاس تلفنی می زنند. مراجعه کننده هم دستاش زیر سنگ است و سعی می کند کج دار و مریض ادامه دهد تا پرونده بسته شود».
در لایحه حجاب و عفاف، جریمه آنچه حکومت «بیحجابی» میخواند و یکی از مصادیقش مثلا «دیده شدن ساق پا و گردن» عنوان کرده، از سه میلیون تومان شروع میشود (و در صورت عدم پرداخت به موقع، جریمه تا چهار میلیون ونیم افزایش پیدا میکند) و مبلغ جریمه بهصورت خودکار از حساب فرد برداشت میشود. امری که بسیاری آن را «دست کردن در جیب زنان به بهانه حجاب» میدانند.
راننده اتوبوس بهم گفت که خانم گشت ایستاده نرو، بازداشت میکنند. مجبور شدم مسیر خودم را عوض کنم، من چون تجربه بساط پهن کردن در کنار خیابان را داشتم، چندبار مکان خودم را برای دستفروشی تغییر دادم که با گشت مواجهه نشوم.»
دریا ۳۰ ساله که در غرب تهران دستفروشی میکند، از شرایطی میگوید که شهروندان برای در امان ماندن زنان از گشت ارشاد، به آنها محل استقرارشان را اطلاع میدهند و او هم ناچار بهجای عبور از مسیر معمول همیشگی، مسیر دیگری را برای رفت و آمد انتخاب کند.
بر اساس روایاتی که به دست ما رسیده، به نظر میرسد همدلی بین شهروندان در این زمینه، بهخصوص مردان با زنان بیشتر شده است.
سارا کریمی ۲۶ ساله از مهاباد هم به همین تغییر مسیرها اشاره میکند. او میگوید در مهاباد گشت ارشاد تنها مدت محدودی حضور دارد. او با خودرو از مسیرهایی که دوربین دارد عبور نمیکند: «گاهی از کوچهها میروم که مسیر طولانیتر میشود و یا در برخی خیابانها که میدانم دوربین دارد، نورگیر جلوی شیشه را پایین میکشم که صورتم دیده نشود.»
مهرناز٬ ۳۹ ساله است و در شیراز زندگی میکند.
او با یک پیراهن شومیز٬ شلوار و بدون همراه داشتن شال یا روسری به خیابان میرود: «داشتن شال دور گردن یعنی آمادهام تا اگر کسی به حجابم گیر داد آن را را سرم کنم». نگاهها در شیراز برای مهرناز آزار دهنده نیست. هر چند میگوید مسیر رفت و آمدش را در شهر «حساب شده» تعیین میکند.
تغییر مسیر حرکت در سطح شهر یا تصمیم به رفتن یا نرفتن به مکانهایی مانند بانک و ادارههای دولتی که نیاز به حجاب کامل دارند، هزینههایی هستند که این زنان در زندگی روزمرهشان برای پوشش اختیاری میپردازند. البته این گروه از زنان به دلیل داشتن شغل خصوصی و برخورداری از رفاه نسبی امکان نرفتن به ادارههای دولتی را دارند.
شادی در کرج، یکی دیگر از زنانی که با او صحبت کردیم، پیش از بیرون رفتن از خانه به مدل لباسی که میخواهد بیرون بپوشد فکر میکند و مسیر حرکتش را مرور میکند. هدف او از پیدا کردن لباس مناسب، راهی است تا بتواند ضمن حفظ آزادی روزمره به مشکل هم بر نخورد.
شادی که ۳۷ سال دارد، میگوید اکثر مواقع مناطقی را برای بیرون رفتن و خرید انتخاب میکند که میداند «گشت ارشاد یا آدمهای مذهبی و حکومتی کمتر هستند».
شادی و مهرناز، زنانی از طبقه متوسط جامعه با مشاغلی آزاد هستند که محدودیتهای قوانین ادارههای دولتی را ندارند.
تلاش روزمره زنان برای حق پوشش انتخابی، یک روی دیگر هم دارد: فساد. رضا وکیل ۴۰ ساله و ساکن تهران از وجود فساد در سیستمهای اداری و فشار بر زنان با ما صحبت کرده است.
این وکیل از زنانی میگوید که برای راهنمایی جهت خلاص شدن از پروندهای که در دادسرای ارشاد برای عدم رعایت حجاب یا توقیف خودرو دارند به دفتر او مراجعه میکنند: «در دادسرا یکی به موکلم گفته بود روزی که قاضی شعبه مرخصی است به تو زنگ میزنم تا بیایی و پرونده را بدهیم شعبه کناری که رییس شعبه با یک جریمه نقدی سبک پرونده را مختومه و ماشین را آزاد کند. چون یکی از قضات مجتمع قضایی ارشاد خیلی سختگیر است.»
علاوه بر این موارد، در روند قضایی، «سو استفاده از اطلاعات شخصی زنان» هم اتفاق میافتد.
این وکیل میگوید٬ «در مواردی مدیران دفتر و کارمندان دادگستری شماره تلفن خانمها را به بهانه کمک می گیرند و تا حل شدن مشکل کلی با طرف لاس تلفنی می زنند. مراجعه کننده هم دستاش زیر سنگ است و سعی می کند کج دار و مریض ادامه دهد تا پرونده بسته شود».
در لایحه حجاب و عفاف، جریمه آنچه حکومت «بیحجابی» میخواند و یکی از مصادیقش مثلا «دیده شدن ساق پا و گردن» عنوان کرده، از سه میلیون تومان شروع میشود (و در صورت عدم پرداخت به موقع، جریمه تا چهار میلیون ونیم افزایش پیدا میکند) و مبلغ جریمه بهصورت خودکار از حساب فرد برداشت میشود. امری که بسیاری آن را «دست کردن در جیب زنان به بهانه حجاب» میدانند.
آیا نیروهایی موازی برای فشار بر زنان همچنان قدرت دارند؟
گشت ارشاد به صورت رسمی تنها نیرویی نیست که به زنان تذکر میدهند و با آنها برخورد میکند. آمرین به معروف٬ حجاببانها و نیروهای مردمی/مذهبی هم در این زمینه در سطح شهرها فعال هستند.
دریا از تهران معتقد است٬ «گشت ارشاد حتی با وجود بازداشتهای گسترده، قدرت ترسناک بودنش را از دست داده است». او میگوید: «تجربه برخورد با حجاببان را چند بار داشته و یکبار به دلیل حجاب توسط افسر پلیس در متروی شوش تهدید به ضرب و جرح شده است».
برخی از زنان مانند روژین از سنندج و الهام از تهران میگویند بعد از جنبش مهسا دیدن دختران بدون روسری در کوچه و خیابان چنان عادی شده که انگار همیشه شرایط همینطور بوده: «دیگر نمیشود خیابانها را بدون گیسوان رهای دخترها تصور کرد.»
#به امید آبادی و آزادی وطن
گشت ارشاد به صورت رسمی تنها نیرویی نیست که به زنان تذکر میدهند و با آنها برخورد میکند. آمرین به معروف٬ حجاببانها و نیروهای مردمی/مذهبی هم در این زمینه در سطح شهرها فعال هستند.
دریا از تهران معتقد است٬ «گشت ارشاد حتی با وجود بازداشتهای گسترده، قدرت ترسناک بودنش را از دست داده است». او میگوید: «تجربه برخورد با حجاببان را چند بار داشته و یکبار به دلیل حجاب توسط افسر پلیس در متروی شوش تهدید به ضرب و جرح شده است».
برخی از زنان مانند روژین از سنندج و الهام از تهران میگویند بعد از جنبش مهسا دیدن دختران بدون روسری در کوچه و خیابان چنان عادی شده که انگار همیشه شرایط همینطور بوده: «دیگر نمیشود خیابانها را بدون گیسوان رهای دخترها تصور کرد.»
#به امید آبادی و آزادی وطن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر