آهِ بسیاران سرآخر راهِ اینان راگرفت
خونِ دامنگیر، آمد تا گریبان راگرفت
خون که تا دیروز پنهان زیرِ فرش و تخت بود
غیرتش جوشید، زد درگاه و ایوان راگرفت
مویی اندر باد دیدم چون درفشِ کاویان
غیرتِ آهنگری برخاست، ایران راگرفت
به امید آزادیِ ایران و ایرانی
مادرم پای تلفن بود، زنی ۶۸ ساله با موی سفید. چند ساعت پیش که از خانه بیرون رفت، آرایش داشت٬ با ناخنهای لاک زده و کفش پاشنهدار. مادرم بعد از مهسا امینی دیگر رسما روسری سرش نمیکند. میگوید طبق اسلام بر زن یائسه و موی سفید من حجاب واجب نیست. اما صدایش آن روز پای تلفن به من خطر را منتقل کرد. منی که بعد از جنبش زن٬ زندگی٬ آزادی همه روسریهایم را دور ریخته بودم و میگفتم بر اعتقادم در هر شرایطی میایستم.»
آن لحظه فقط به مادرم فکر کردم. پدرم چند سال پیش فوت کرده و جز من کسی را ندارد. پیش مادرم رفتم. ماشین به دلیل نداشتن حجاب توسط چهار مرد موتورسوار با اسلحه توقیف شده بود. نیروی انتظامی نبودند، اما اسلحه آنها من را به سکوت وادار کرد. ماشین جریمه شد. یک هفته در پارکینگ توقیف ماند و از آن پس من روسری حریر کوچکی در کیفم به همراه دارم. ولی مادرم و خالههایم همچنان بر همان رویه خودشان ماندند.»
این روایت دو سال گذشته زندگی سارا، ۳۸ ساله از تهران با پوشش دلخواهاش است که با ما در میان گذاشته است. لحن سارا وقتی داستانش را تعریف میکرد٬ محکم و صریح بود: «هیچکس نمیتواند برای دیگری تعیین تکلیف کند و حق آزادی انتخاب را بگیرد. این موضوع شامل نوع پوشش هم میشود که به نظرم از حقوق اولیه انسانهاست.»
ما با ۱۸ زن از جمله از تهران تا بندرعباس، کردستان تا بلوچستان و مشهد صحبت کردیم تا ببینیم پوشش آنها در دو سال گذشته چه تغییری کرده است. تاثیر پوششی که انتخاب کردهاند بر زندگی روزانه آنها چه بوده است؟ چه فشارهایی بر آنها وارد شده است؟ و واکنش حکومت و جامعه چه بوده است؟
برای حفظ هویت زنانی که با ما مصاحبه کردند، از اسامی مستعار در گزارش استفاده شده است.
همه این زنها یک حرف مشترک دارند: «وضعیت حجاب به قبلبسیاری از زنانی که ما با آنها صحبت کردیم به همدلی شهروندان وقتی آنها را بدون «حجاب اجباری» میبینند و تغییر مسیر رفت و آمد برای روبهرو نشدن با گشت ارشاد اشاره کردند. این روایتها از تغییر سبک زندگی بسیاری از زنان و مقاومت روزانه و جاری آنها در همه عرصههای عمومی حکایت دارد.
طبیعتا این گزارش صرفا مشاهدات و تجربیات این افراد را بازگو میکند و بازتابدهنده همه جامعه ایران نیست ولی تصاویر و روایتهای دیگری هم که از ایران به دست میرسد عموما حکایت از جابجایی جدی خطوط قرمز حاکمیت در ایران در مورد نوع پوشش مورد پذیرشاش دارد. برنمیگردد».
در میانه اعتراضات زن، زندگی، آزادی، ستاد امر به معروف و نهی از منکر، از پایان «مأموریت گشتهای امنیت اخلاقی و اجتماعی» خبر داد، اما دیری نپایید که برخلاف انتظارها، قوه قضائیه لایحه «عفاف و حجاب» را تهیه کرد و به دولت ابراهیم رئیسی فرستاد. لایحهای که به سرعت از طرف دولت به مجلس رفت و برای اجرای آزمایشی سه ساله تصویب شد، اما اجرای طرح به دلیل ایرادات شورای نگهبان، فعلا به تعویق افتاده است.
در این میان نیروی انتظامی ایران از ۲۵ فروردین ۱۴۰۳، طرحی به نام «نور» را برای برخورد با زنانی که حجاب اجباری را رعایت نمیکنند، در سطح خیابانها به اجرا درآورد. این بار ونهای سفید بدون آرم گشت ارشاد با مامورانی که میخواستند زنان را آنطور که بعضی از مردم توصیف میکنند «به زور به بهشت ببرند»، وحشت را به خیابانها برگرداندند.
به قول آوا ۳۹ ساله از تهران حکومت حاضر نیست عقبنشینی کند، اما زنان هم مصممتر هستند: «هزینههای زیادی دادیم به همین خاطر به عقب برنمیگردیم.»
سارا پشت فرمان نشسته و رانندگی میکند: «با خودت عهد بستهای که چیزی به نام روسری دیگر سرت نخواهی کرد تا اینکه برای تو هم روی موبایلت پیامک جریمه میآید. این زمانی است که فشارها را احساس میکنی. چند بار باید جلوی مردهای این سیستم بروی و از خودت دفاع کنی؟»
سارا، زن ۳۸ ساله در تهران با صدایی محکم این جملهها را میگوید تا اینکه لحنش کمی تغییر میکند و میگوید٬ «بالاخره ماشین من را هم گرفتند.»
نیروهای گشت ارشاد با ونهای سفید بدون لوگوی گشت ارشاد در خیابانهای ایران با زنان برخورد میکنند
جمله آخر سارا جنبه دیگری از فشارها بر زنان در ایران را توصیف میکند. ترسها و تهدیدهای دو سال گذشته با پیامک توقیف خودرو، تنها بخشی از روند سرکوب زنان به خاطر عدم رعایت حجاب است که مثل موجی بر سر بسیاری از آنها فرود میآید.
عرصه عمومی حالا به میدان نبرد برای حذف و تصرف فضاها میان زنان و حکومت تبدیل شده است. زنان بازداشت و جریمه شده، خودروهایشان توقیف و کسب و کارهایی که از ورود زنان بیحجاب جلوگیری نکنند، پلمب میشوند.
در این رویارویی نابرابر، حکومت ایران همه ابزارهای قدرت و سرکوب برای وادار کردن زنان به پذیرش پوشش مطلوبش را به کار گرفته، اما زنان بسیاری با مقاومت هر روزه سعی میکنند به آن تن ندهند.
تنشها بر سر حجاب اجباری در جامعه ایران البته قبل از جنبش مهسا آغاز شده بود.
از کارزار «چهارشنبههای سفید» و «دختران خیابان انقلاب» تا کارزارهای «نه به حجاب اجباری»، ماجرای سپیده رشنو و درگیریاش با آمر به معروف در اتوبوس بیآرتی. اما در نهایت کشته شدن مهسا (ژینا) امینی در بازداشت گشت ارشاد بود که صبر زنان و مردان بسیاری را لبریز کرد و آنها را برای چندین ماه به خیابانها کشاند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر